Wednesday, January 31, 2007

وب لاگی در پرشین بلاگ با موضوع سپاس

دوستان خوب من در کمیته اجرایی سپاس وب لاگ دیگری در پرشین بلاگ با موضوع فعالیتهای سپاس راه اندازی کرده اند که از شما دعوت می کنم تا به آنجا نیز سربزنید:

Tuesday, January 30, 2007

روزی برای دعا کردن

سلام بر همگی
آیا تا به حال به تاثیر دعا کردن توجه کرده اید؟ آیا اثر آرامش بخش دعا رو تجربه کرده اید؟
اون دسته از دوستانی که هم تجربه هستند احتمالا می دونن منظور من چیه! اصلا مهم نیست شما برای کسب آرامشتون از چطور دعای با چه کلماتی و چه اعتقاداتی استفاده می کنید، دعا می تونه مذهبی باشه و یا به هیچ دین و مذهب خاصی متعلق نباشه و فقط مهم اینه که تمرکز و سکوت ذهنی که دعا به همراه میاره باعث ایجاد تغییر می شه. اون هم از نوع بسیار قدرتمند و مسحور کننده! دیشب شام غریبان بود و حتما خیلی از شما دوستان شمع روشن کرده اید. دیشب بهانه خوبی بود که همه برای هم دعا کنیم و برای خودمون! سال گذشته زمانیکه شمع روشن می کردم نمی دونستم سال بعد هم زنده خواهم بود یا نه، و دیشب در کمال سلامت دوباره شمعی روشن کردم و از خداوند و تمام مقدساتی که به اونها اعتقاد دارم سپاسگزاری کردم که به من این موهبت رو اعطا کردند و من هنوز زنده هستم. هنوز شانس این رو دارم که زندگی کنم. که تلاش کنم. که عشق بورزم و امیدوار باشم. من امسال سالم و در شفای کامل هستم. پس لازم دونستم که قدرشناس باشم و برای موفقیت و خدمتگزاری موسسه سپاس و سلامت همه کسانی که بیمار هستند دعا کنم

Monday, January 22, 2007

به شما دوستان خوب من که با طب مکمل آشنا هستید و البته به انگلیسی هم تسلط دارید پیشنهاد می کنم به این آدرس سر بزنید
http://nccam.nih.gov/health/camcancer/

سلام دوستان خوبم
از اینکه به این وب لاگ سر می زنید بسیار ممنونم. یک خبر درباره وضعیت ثبت موسسه و اون اینکه ما منتظر به جریان افتادن پرونده برای استعلام هستیم که از قرار چند ماهی طول خواهد کشید. طی این زمان باید اساس نامه موسسه تهیه بشه! امیدوارم که همه چیز همینطور خوب بیش بره. امروز دوست خوبم شرمین نادری از چهلچراغ تماس گرفت که قرار است مطلبی درمورد بهبودیافتن از سرطان و شرایطی که پیش روی بیمار و خانواده اش است تهیه بشه، قرار شد روز چهارشنبه من با منصور ضابطیان جلسه ای داشته باشم و با من مصاحبه بشه، ولی از طرفی لازم بود یک جوان همتجربه که از اعضا خانواده اش مبتلا شده اند هم با من در این مصاحبه شرکت کنه! ولی موضوع این بود که من هرچی فرد بهبود یافته یا همتجربه می شناختم همه بزرگسال بودن و برای این مصاحبه انتخابهای خوبی نبودند. چراکه این مطلب قرار بود برای جوانها نوشته شود با تجربیات جوانها! خلاصه سرتون رو درد نمیارم، موضوع در حدی برایم سخت شد که واقعا نمی دونستم چه کنم و اول خواستم دست به دامن موسسه محک بشم تا از جوانهای بهبودیافته یا خواهربرادرهای بچه ها به من معرفی کنند که ناگهان به یاد یک دوست خوب قدیمی افتادم که می دانستم مادرش مبتلا به سرطان بود. با خودم فکر کردم اگرچه درخواست سختی می تونه باشه ولی می تونم موضوع رو با دوستم درمیون بگذارم. با دوست خوبم که از زمان راهنمایی هم رو می شناختیم تماس گرفتم و موضوع رو شرح دادم. متوجه شدم که خوش بختانه مادرش قطع درمان شده است خدا رو صدهزار مرتبه شکر و بسیار فوق العاده با موضوع برخورد کرد و قرار شد در این مصاحبه همراه من باشه! اما نکته ای که می خواستم متذکر بشم در واقع مطلع نبودن ما از هم به عنوان جوانان این کشور و نبودن یک بانک اطلاعاتی از افراد همتجربه ای که مایلند در این فرهنگ سازی مشارکت کنند است که با عث شد فکر کنم این وب لاگ می تونه بسیار در تشکیل این گروه به من کمک کنه! بنابراین اگر شما دوست هم تجربه عزیز و یا شما عزیز بهبودیافته گرانقدر از هر جنس و سن، مایلید که به من در این راه کمک کنید با من به آدرس پست الکترونیکم تماس بگیرید و آدرس پست الکترونیک خودتون و یا شماره تلفنتون رو هر کدوم که مایلید برام ارسال کنید تا بتونیم با هم این گروه رو تشکیل بدیم. خوب و خوش و سلامت باشید، تا بعد شما رو به خدا میسپرم

Thursday, January 18, 2007

خوش آمدید

سلام بر همگی
از اینکه چهلچراغ سبب خیر شد و این وب لاگ رو معرفی کرد بسیار خوشحالم و از همین الان به تمام کسانی که به این صفحه می آیند و پیغام می گذارند خوش آمد می گویم. از توجه همه شما متشکرم. به امید شکل گرفتن یک جمع خوب، باز هم به اینجا سر بزنید

Sunday, January 14, 2007

اثر درمانی ذهن/بدن

موضوع شفای کوانتومی و جهش کوانتومی مدنتی است که به شدت ذهنم را مشغول کرده. نمی دونم آیا شما هم قبلا درباره این مفاهیم مطالعانی داشته اید یا خیر.
ابتدا کتاب فوق العاده "یک" نوشته مسعود ناصری رو خوندم. کتاب بسیار جذابیست که خواندنش را توصیه می کنم. سپس کتاب شفای کوآنتومی نوشته دیپاک چوپرا با اطلاعاتی درباره پزشکی ذهن/بدن. این همون راه جالبی است که فرد می تونه با اتکای به اون سلامت بدن و ذهنش رو بدست بیاره و من شخصا تجربه کرده ام.
در چند یادداشت پایینتر براتون شرح دادم که چطور تسلیم نبودن من به شرایط کمک کرد تا وضعیت بیماریم رو بهبود ببخشم. این تجربه ای خاص بود که به من دقیقا فهموند که چطور به خودم و سلامتیم و امکان زنده بودن خودم فکر کنم و نسبت به خودم و زندگیم چه احساس و برداشتی داشته باشم تا بدنم رو به شفای خودش وادار کنم.
اجازه بدین بخشهایی از کتاب "شفای کوانتومی" نوشته دکتر دیپاک چوپرا، ترجمه هایده قلعه بیگی و چاپ انتشارات بهجت سال1383 رو اینجا نقل کنم.
به شما پیشنهاد می کنم این موضوع رو همیجا رها نکنید، چراکه این بحث جامعیست که حالا حالاها باهاش کار خواهیم داشت و درک هرچه بهتر اون در حفظ سلامتی شما و کمک به شفای به اصطلاح خود به خود بدن شما می تونه بسیار موثر باشه.
لطفا به بخشهایی از این کتاب توجه کنید:
((... بهر حال، هریک از روشهای بیشمار مداوای سرطان که هم اکنون در ایالات متحده آمریکا مورد استفاده قرار می گیرند، احتمالا دارای ارزشهای معین و مشخصی هستند. ولی هنوز ثابت نشده است که کدام یک از این روشها بهتر و یا ظاهرا بدتر از شیمی درمانی هستند. به نظر می آید که مقدار پیشرفت سرطان نیز، اهمیتی ندارد. در واقع ممکن است که هم تومرهای بسیار کوچک و هم توده ای از تومرهای بدخیم رشد کرده نیز، در عرض یک شب ناپدید شوند. به سبب ندرت وقوع این امر و همچنین به این دلیل که پس رفتها اتفاقی به نظر می آیند؛ پس رفتهای خود به خود هنوز اطلاعات قابل ملاحظه ای را در باره علت بروز سرطان و یا چگونگی موفقیت مداوای یک مورد غیرممکن به دست نداده اند. چنانچه فرض کنیم که بدن انسان در همه احوال با سرطان مبارزه می کند و در اغلب نبردها هم پیروز می شود؛ فرضی منطقی و عقلائی خواهد بود. با کاربرد سموم سرطان زا، رژیمهای غذایی چربی دار، پرتوافکنی، افزایش فشارهای عصبی، ویروس، و دیگر مواد ممکن است بسیاری از انواع سرطان را در لوله های آزمایشگاهی و یا در بدن حیوانات آزمایشگاهی ایجاد کرد.و چون همگی ما در معرض خطرات یاد شده هستیم، بنابراین کاربرد این موارد، موجب صدمه و آسیبهای درونی می شوند. تجربه ثابت کرده است که DNA هم تحت این شرایط افراطی از هم می پاشد؛ با این همه می داند که چگونه خود را ترمیم کند. و یا مواد آسیب دیده را دریابی نموده و دفع کند. به این مفهوم که احتمال دارد بدن انسان مرتبا سرطانها را ردیابی و با آنها مبارزه نماید. چنانچه این روند را مورد استفاده قرار دهیم و شدت آنرا افزایش دهیم، به معجزه پس رفت خود به خود دست می یابیم. اما در واقع، معجزه ای درکار نیست، بلکه روندی طبیعی است که هنوز توضیح داده نشده است. اگر استفاده از پنی سیلین در مداوای ذات الریه بر پایه فرضیه منشا میکروبی بیماریها قابل توضیح نباشد، مداوای ذات الریه هم، معجزه تلقی خواهد شد. نکته قابل توجه اینکه، مکانیسم شفای معجزه آسا، مساله ای مرموز و تصادفی نیست و ارزش بررسی دارد. ))- صفحه 32 کتاب-

ذر صفحه 39 همین کتاب می خوانیم:
((... مبارزه بهتر از تسلیم است. تبلیغات زیادی درباره یک شخصیت فرضی مبتلا به سرطان به عمل آمد که احساسات خود را مهار نموده و این خودداری از بروز احساسات را، به ایجاد سلولهای بدخیم سرطانی تبدیل می کند. در مقابل؛ کسی که با حالاتی مثبت یا منفی، دارای عزمی جزم برای ادامه حیات است!)) – فکر نمی کنید این فرد در شرایط بیماری از فرد اول موفقتر باشه؟-

و در نهایت مطلبی رو از صفحه 40 نقل می کنم:
((...دکتر لارنس لوشان طلایه دار مطالعات انجام شده در دهه 1950، که احساسات و عواطف را به ب روز سرطان همبسته می دانست؛ به قصد کشف دانه سیاهی که حالات ذهنی بیماران را مسوم می کرد، به مطالعه دوران کودکی بیماران سرطانی پرداخت. وی این نظریه را ارائه داد که دانه سیاه پیش از بروز بیماری سالهای سال در ضمیر ناخودآگاه این بیماران خفته باقی می ماند و سپس موجب بیماری می شود.))

در همین بخش دیپاک چوپرا مفهوم ذهن رو مطرح می کنه و می پرسه:
(( ... آیا ذهن عبارت است از شخصیت کلی بیمار، ضمیر ناخودآگاه، حالات، و باورهای عمیق وی، که پزشک را جلب می کند؟ و یا چیزی نادانسته است که روان شناسی هنوز هم قادر به شناخت و تعریف آن نیست؟ شاید آن جنبه ذهن که در بیماری و تن درستی دخالت دارد، ماهیت مشخص انسانی هم ندارد.))

از شما دعوت می کنم که بیشتر به این مبحث توجه کنین و در نهایت روراستی با خود، سعی کنین در وجودتون دقیق بشین و ذهن، بدن و تعریفتون از زندگی، با تمام احساسات، روحیات، تجربیات و اخلاق رو بهتر بشناسین. به اعماق وجودتون رجوع کنین و رفتارها و اتفاقات رو مرور کنین. هرکس بهترین فرد برای کمک به خودشه!

وب نورد


سلام
خوشحالم که سپاس داره کمکم پا می گیره! یک اتفاق خوب افتاده و اون اینکه مجله چهل چراغ در این شماره به این موسسه و وب لاگ حاضر پرداخته و درباره فرهنگ سرطان صحبت کرده. ازتون دعوت می کنم که چهل چراغ این هفته رو حتما بخرید.

Thursday, January 11, 2007

چهل چراغ

یکی از اتفاقهای بسیار امیدوارکننده برای سپاس نوپا همکاری مجله دوست داشتنی چهل چراغ است! دوست خوب من شرمین نادری، که خودش با سرطان از نزدیک در تماس بوده و می داند این تجربه یعنی چه؛ از نویسنده های مجله و همراه من در ثبت موسسه سپاس است که باعث شد من بتوانم جلسه ای بس مفید با گروهی از نویسندگان و فعالان این مجله داشته باشم.
روز سه شنبه 19 دیماه حوالی ساعت 2 من و دوستان چهل چراغی در دفتر مجله قرار داشتیم. استقبال گرم، برخوردهای دوستانه و آشنایی های خوشحال کننده خیلی زود معجون دوستی نوپایمان را همراه چای و نسکافه ای که می نوشیدیم به خوردمان داد. حاضرین در این جلسه از این قرار بودند:
خودم (غزال چگینی)، شرمین نادری، منصور ضابطیان، علی رضا میراسدالله، بزرگمهر شرف الدین، محمد نامدار و بزرگمهر حسین پور. در حالیکه گربه ای پشت پنجره اتاق در حال چرت زدن بود مشغول گپ و گفتی شدیم که بعد از دو ساعت مارا به نتایج خوبی رساند. ابتدا من درباره هدفم از تاسیس موسسه فرهنگی سپاس برای حاضرین شرح دادم. اغلب حاضرین از نزدیک تجربه ابتلای به این تجربه را لمس کرده بودند، اغلب از اعضا نزدیک خانواده یا دوستان نزدیک. به همین خاطر هرچه من از مشکلات فرهنگی سرطان، از ناشناخته بودن مراحل درمان، ترسناک بودن اسم این بیماری، رفتار اطرافیان، ترحمها و بی توجهی ها و عکس العملهای مناسب و نامناسب صحبت کردم همگی می دانستیم از چه حرف می زنیم.
جوشش ذهنهای خلاق مارا قدم به قدم پیش می برد تا جائیکه دوستان چهل چراغی تصمیم گرفتند تا جایی که برایشان امکان دارد به من در فرهنگی سازی درباره سرطان کمک کنند. قرار شد در اولین قدم در نسخه بعدی مجله این وب لاگ را معرفی کنند. ذهن پرکار علی رضا میر اسدالله پر بود از نظرات و پیشنهادات که مدام من را از فکر چنین پروژه ها و برنامه هایی هیجان زده می کرد. برنامه های آینده که در نتیجه طوفان فکری جمع پروراندیم عبارت بودند از: تهیه بروشورهای اطلاع رسانی درباره سرطان و اینکه این بیماری دقیقا چیست برای پخش رایگان آنها در مطلب پزشکان و مراکز درمانی، تهیه کتابهای آموزشی و فرهنگی، ساختن فیلم کوتاه و بلند و تیزرهای تبلیغاتی به منظور فرهنگ سازی، تهیه برنامه کودک و انیمیشن های عروسکی برای کودکان که شناخت درستی از سرطان پیدا کنند و ...و ...و
قرار شد طی هفته آینده هم با آقای خلیلی (مدیر مجله) نشستی داشته باشیم و امکانات همکاریهای آینده را بیشتر بررسی کنیم و جلسه بعدی با بچه های چهل چراغ برای هفته آینده تنظیم شد.
من بسیار خوش بین و هیجان زده هستم. روزی را می بینم که مثل کشورهای توسعه یافته ای نظیر اتریش یا فنلاند، بیماری سرطان مطلقا ترسناک نیست و مردم ایران هم فرهنگ صحیحی در مواجه با این تجربه از خود نشان می دهند. به امید آن روز