Thursday, January 11, 2007

چهل چراغ

یکی از اتفاقهای بسیار امیدوارکننده برای سپاس نوپا همکاری مجله دوست داشتنی چهل چراغ است! دوست خوب من شرمین نادری، که خودش با سرطان از نزدیک در تماس بوده و می داند این تجربه یعنی چه؛ از نویسنده های مجله و همراه من در ثبت موسسه سپاس است که باعث شد من بتوانم جلسه ای بس مفید با گروهی از نویسندگان و فعالان این مجله داشته باشم.
روز سه شنبه 19 دیماه حوالی ساعت 2 من و دوستان چهل چراغی در دفتر مجله قرار داشتیم. استقبال گرم، برخوردهای دوستانه و آشنایی های خوشحال کننده خیلی زود معجون دوستی نوپایمان را همراه چای و نسکافه ای که می نوشیدیم به خوردمان داد. حاضرین در این جلسه از این قرار بودند:
خودم (غزال چگینی)، شرمین نادری، منصور ضابطیان، علی رضا میراسدالله، بزرگمهر شرف الدین، محمد نامدار و بزرگمهر حسین پور. در حالیکه گربه ای پشت پنجره اتاق در حال چرت زدن بود مشغول گپ و گفتی شدیم که بعد از دو ساعت مارا به نتایج خوبی رساند. ابتدا من درباره هدفم از تاسیس موسسه فرهنگی سپاس برای حاضرین شرح دادم. اغلب حاضرین از نزدیک تجربه ابتلای به این تجربه را لمس کرده بودند، اغلب از اعضا نزدیک خانواده یا دوستان نزدیک. به همین خاطر هرچه من از مشکلات فرهنگی سرطان، از ناشناخته بودن مراحل درمان، ترسناک بودن اسم این بیماری، رفتار اطرافیان، ترحمها و بی توجهی ها و عکس العملهای مناسب و نامناسب صحبت کردم همگی می دانستیم از چه حرف می زنیم.
جوشش ذهنهای خلاق مارا قدم به قدم پیش می برد تا جائیکه دوستان چهل چراغی تصمیم گرفتند تا جایی که برایشان امکان دارد به من در فرهنگی سازی درباره سرطان کمک کنند. قرار شد در اولین قدم در نسخه بعدی مجله این وب لاگ را معرفی کنند. ذهن پرکار علی رضا میر اسدالله پر بود از نظرات و پیشنهادات که مدام من را از فکر چنین پروژه ها و برنامه هایی هیجان زده می کرد. برنامه های آینده که در نتیجه طوفان فکری جمع پروراندیم عبارت بودند از: تهیه بروشورهای اطلاع رسانی درباره سرطان و اینکه این بیماری دقیقا چیست برای پخش رایگان آنها در مطلب پزشکان و مراکز درمانی، تهیه کتابهای آموزشی و فرهنگی، ساختن فیلم کوتاه و بلند و تیزرهای تبلیغاتی به منظور فرهنگ سازی، تهیه برنامه کودک و انیمیشن های عروسکی برای کودکان که شناخت درستی از سرطان پیدا کنند و ...و ...و
قرار شد طی هفته آینده هم با آقای خلیلی (مدیر مجله) نشستی داشته باشیم و امکانات همکاریهای آینده را بیشتر بررسی کنیم و جلسه بعدی با بچه های چهل چراغ برای هفته آینده تنظیم شد.
من بسیار خوش بین و هیجان زده هستم. روزی را می بینم که مثل کشورهای توسعه یافته ای نظیر اتریش یا فنلاند، بیماری سرطان مطلقا ترسناک نیست و مردم ایران هم فرهنگ صحیحی در مواجه با این تجربه از خود نشان می دهند. به امید آن روز

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home